سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادانى بود به دنیا آرمیدن و ناپایدارى آن را دیدن و کوتاهى در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است ، و اطمینان به هر کس پیش از آزمودن او ، کار مردم ناتوان . [نهج البلاغه]

مرام عشق همینه!

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.

 با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.

روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید.

روز ملاقات فرا رسید، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند. لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند: گل صــــداقت ... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود.




گلبرگ ::: یکشنبه 87/1/4::: ساعت 7:56 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 18


کل بازدید :14740
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
گلبرگ
نام: تو شناسنامه نوشته ... حالا چه فرقی می کنه؟؟؟ فکر کن گلبرگ!!! شهرت: تو شناسنامه نوشته ... حالا بازم چه فرقی می کنه فکر کن بیخانمان متولد: تو شناسنامه اینو نوشته ولی کی باورش می شه؟ یه تیکه کاغذه دیگه 1/4/1365 محل تولد: تو شناسنامه تهران هستش شایدم جای دیگه بوده خودم در جریانش نیستم رشته تحصیلی: چون اینو خودم انتخاب کردم می دونم نرم افزار هستش ولی بازم نمی شه اعتماد پیدا کرد از این دانشگاه ها هر چیزی بر میاد یه جمله از من: زندگی همچون پیازی است که هر لایه ان را ورق زدم مرا به گریه انداخت
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<