خداوندا!
اگر روزی تو از عرشت به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای نان به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهیدست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟؟؟؟؟؟؟؟
پس شیشه عینک/استاد سرزنش وار به من می نگرد
و باز در چهره من میخواند که چه ها در دل من می گذرد
می کند مطلب خود را تکرار :
بچه ها عشق گناه است گناه ....
رفتم دفتر تازه ای خریدم!
زندگی را باید از سر سطر نوشت ...
پس می نویسم!